شهرخبر، نامه همسر حجازی به علی کریمی:
وقتی فهمیدم طفل شیرین فوتبال ایران در مراسم دومین سالگرد درگذشت همسرم حاضر شده، اشکهایم را عاشقانه سر کشیدم. اندوهم را به طرف شادی شلیک کردم و با خود گفتم چه شیرین است وقتی اسطورهای بیسر و صدا به ملاقات اسطوره دیگر میرود، در برابر مزارش به احترام خم میشود، اشکهای پنهان میریزد و زیر لب میگوید: دوست دارم هر وقت به دیدارت میآیم، مخفیانه باشد... چرا که مثل خودت اهل تظاهر نیستم.
همیشه از بازی و شخصیت علی کریمی لذت میبرم. او محبوب خاص و عام است. استقلالی و پرسپولیس دوستش دارند... درست مثل همسرم ناصر حجازی. علی کریمی غمهای رهگذر هم داشت و شاید غمهای ماندگار... درست مثل همسرم ناصر حجازی. او در جادههای پرعطش زندگی، تشنه مهربانی، حقیقت و صداقت بوده... درست مثل همسرم ناصر حجازی.
علی کریمی عزیز... من قدمتی 62ساله دارم و 40سال آن را با ناصر حجازی زندگی کردهام. تعریف و تمجید از دیگران و وابستگی به تیم و شخص، نه با خلق و خوی من جور میآید و نه با سن و سالم. اما سوگند به خاک پاک ناصر و قسم به هجرت پرستوها، دلم میخواهد باقیمانده افتخارات گرفتهنشده ناصر را تو بگیری و به افتخارات خود اضافه کنی... چون تو لایق آن هستی. دلم میخواهد آفتاب سرخ اینبار از تبریز به تو و فوتبالت بتابد و در زمین بازی، گلهای زیبایی همچون نیلوفر در پاهای خلاقت بچیند و برویند و گلهای رنگی از سر و رویت ببارد.
با احترام، بهناز شفیعی، همسر ناصر حجازی
***
متن نامه علی کریمی به خانواده حجازی:اسطوره ها را می کشند اما آنها نمی میرند. این موضوعی است که بعد از پرواز ناصر حجازی عزیز بیشتر به آن پی بردم. ناصرخان از بین ما رفت اما افکاری که داشت هنوز هم در یاد دوستداران اوست. حجازی حرف هایی می زد که باب میل بعضی ها نبود ولی مردم حرف دل او را می فهمیدند و به همین خاطر است که هنوز برای تلفن او پیامک می فرستند.
حجازی از جنس مردم بود و برای همین احساسات آنها را درک می کرد و صدایشان را فریاد می زد. به واسطه همین منش و رفتارها مردم هم اسطوره شان را تا لحظه آخر تنها نگذاشتند و صحنه هایی در لحظه وداع مردم با ناصرخان در استادیوم آزادی رقم خورد که خودم شاهدش بودم.
حالا هم اسطوره در بین ماست و باید افکار او به درستی از سوی خانواده و دوستداران او منعکس شود.