چنانچه از مشکلات هیجانی نظیر افسردگی، اضطراب، رفتار وسواسی یا اعتیادهای تکراری رنج میبرید، تنها یک مکان وجود دارد که برای جستجوی راه حل باید به آنجا مراجعه کنید: نیازهای اساسی انسانی خود.
به نظر بدیهی میرسد امّا غالباً وقتی صحبت از روانشناسی میشود، عقل سلیم به کناری گذاشته میشود و به جای آن کتابهای درسی از قفسهها بیرون کشیده میشوند. این بار بگذارید کتابها سرجایشان بماند و از خودتان این سوالها را بپرسید:
- اگر ماشینتان بنزین نداشته باشد، آیا از حرکت نکردنش تعجب میکنید؟
- اگر شش ماه به باغچه یا گل و گیاه خانهتان آب ندهید، آیا از بین رفتن گیاهان شما را متعجب میکند؟
البته که پاسخ به هر دو سوال فوق منفی است. حال از شما میخواهیم همین ملاحظات را در مورد زندگی خودتان نیز در نظر بگیرید.
9 نیاز اساسی انسان
اگر قورباغهای را در یک قابلمه آب جوش بیندازید، فوراً از آن بیرون میپرد. امّا اگر آن را در داخل قابلمه آب سرد بگذارید و کمکم آب را گرم کنید، همانجا آنقدر میماند تا پخته شود.
مشکلات مربوط به گمکردن نیازهای اساسی در زندگی مردم نیز به تدریج و در طول زمان شکل میگیرد و در نتیجه میتوانند به سادگی نادیده انگاشته شوند. آنگاه هنگامی که مشکلی چون اضطراب، افسردگی، اعتیاد یا چیزهای دیگر پیش میآید، تازه به دنبال علّت پیدایش آنها میگردیم.
بنابراین، بهتر است با نیازهای باغچه خود برای رشد مناسب آشنایی کافی داشته باشید تا به محض آن که دیدید گیاهی در حال پژمرده شدن است، مواد غذایی کافی به آن برسانید و شادابی را به آن بازگردانید.
فهرست نیازهای اساسی انسان به قرار زیر است:
1- نیاز به توجه دیگران
هیچ انسانی یک جزیزه دور افتاده نیست. بدون داشتن ارتباط پیوسته و مناسب با دیگران، شرایط روانی و وضعیت هیجانی و رفتاری فرد به شدت آسیب میبیند. این وضعیت به خوبی در سالخوردگانی که به تنهایی زندگی میکنند قابل مشاهده است. پس از روزها تنهایی، احتمالاً نخستین کسی را که ملاقات میکنند دکترشان است که 10 دقیقه به آنها وقت دادهاند.
آنها به احتمال زیاد در این زمان کوتاه «عجیب» به نظر میرسند زیرا نیاز برآورده نشده «مورد توجه دیگران قرار گرفتن» در آنها به شکل برونریزی ارتباطات، خود را نشان میدهد. اگر پزشک این را نشانه وضعیت نامساعد روانی بیمار تشخیص دهد ممکن است
داروهای مختلفی تجویز کند، در حالی که اگر کسی وجود داشت که تنها چند ساعت به حرفهای او گوش فرا میداد مشکلش حل میشد و نیازی به دارو نداشت. همین پدیده در بعضی کلاسهای درسی آزاد دیده میشود که برخی دانشجویان سعی دارند به هر شکلی که شده توجه استاد را به خود جلب کنند، حتی با طرح سوالهای احمقانه بدون آن که واقعاً به پاسخ آنها گوش فرا دهند.
2- توجه به ارتباط بین ذهن و بدن
این مساله مهمی است که غالباً نادیده گرفته میشود. بدون رژیم غذایی، خواب و ورزش صحیح و مرتب، وضعیت روانی ما آسیب جدّی میبیند. معمولاًدیده میشود که جوانانی که خانه و ساختارهای فراهم شده در آن را برای زندگی مستقل ترک میکنند دچار یکی از بیماریهای روانی میگردند. این به دلیل آن است که ترتیب غذایی، الگوهای خواب و سایر عادتهای پیشین آنها دچار اختلال گشته است.
به نظر میرسد که مردم به طور فزایندهای خود را به صورت ماشین در نظر میگیرند!
3- نیاز به هدفمند بودن و معنیدار بودن زندگی
«شیطان برای دستان بیکار، کار جور میکند.»
شاید آن چیزی که انسان را از سایر موجودات مجزّا میکند، توانایی تشخیص، تحلیل و حل مساله باشد. این همان چیزی است که ما را قادر ساخته است تا در جایگاه امروزی خود قرار گیریم.
اگر از این قابلیت به قدر کافی استفاده نشود، قوه تخیل و تصوّر ما شروع به «مساله ساختن» میکند- شاید در تلاش برای رفع بیکاری ما!
فردی که از به دست آوردن رضایتمندی ناشی از دستیابی به یک هدف، بینصیب باشد فاصله چندانی با بیماریهای روانی ندارد.
نیاز به معنیدار بودن زندگی شاید عبارت جامعتری و پرمحتواتری باشد. ویکتور فرانکل در کتاب
معروف خود به نام «انسان در جستجوی معنا» تاثیرات فقدان معنا در اردوگاه کار اجباری زندانیان را که خود در آن حضور داشته ثبت کرده است. او میگوید: «معنی زندگی چیست؟» سوالی است که از شما پرسیده شده است نه این که سوالی باشد که شما خودتان پرسیده باشید.
4- احساس مشارکت اجتماعی
این نیاز اساسی همراه با نیاز به معنیدار بودن زندگی، محتوا و بافت زندگی فرد را فراهم میآورد. دلیلی برای بودن، فراتر از ارضاء نیازهای شخصی، برای فرد به وجود میآورد که ثابت شده است باعث ارتقاء سیستم ایمنی، سلامت روانی و شادی او میگردد.
یکی از چیزهایی که این نیاز را ارضاء میکند فعالیت در امور
خیریه است. در واقع، هر چیزی که تمرکز فرد را از روی خودش بردارد میتواند مفید باشد.
5- نیاز به چالش و نوآوری
یادگیری یک چیز تازه، توسعه افق دید، و بهبود مهارتهای فعلی، همگی حس پیشرفت و موفقیت را در فرد به وجود میآورند. بدون آن، فرد ممکن است احساس بیارزش بودن کند.
6- نیاز به داشتن رابطه نزدیک و صمیمی با دیگران
این نیاز، در کنار نیاز به توجه دیگران، قرار دارد. به نظر میرسد مردم نیاز به اشتراک گذاری ایدهها، امیدها و آرزوهایشان با افراد دیگری که
احساس صمیمیت با آنها میکنند دارند. شاید برای بعضیها صحبت کردن و درد دل کردن با یک حیوان خانگی هم کافی باشد امّا اغلب ما خواستار این هستیم که حداقل یک نفر در زندگیمان وجود داشته باشد که با او بتوانیم راحت صحبت کنیم و او هم نسبت به ما همین احساس را داشته باشد.
7- نیاز به داشتن حس کنترل
پیامدهای از دست دادن کنترل بر روی محیط پیرامونی، روابط با دیگران یا بدن خودمان، به آسانی قابل تصوّر است. کسانی که در شرایط دشوار زندگی، مثل از دست دادن عزیزان یا از دست دادن کار، بتوانند کنترل خود را حفظ کنند، سریعتر التیام مییابند. به همین دلیل است که داشتن علاقهمندیها و فعالیتهای متنوع اهمیت دارد.
8- نیاز به حس اعتبار و منزلت
این مهم است که ما حس کنیم آدم مهمی هستیم. البته همه ما افرادی را میشناسیم که این نیاز برای آنها
بسیار مهم است! برای بعضیها همین که به عنوان مادربزرگ یا پدر مهربان یا دختر خوب یا پسر باهوش شناخته شوند کفایت میکند. جوانانی که تازه روی پای خود ایستادهاند اگر حس کنند که مورد اعتماد واقع شدهاند، حس اتکاء به نفسشان بهبود قابل ملاحظهای مییابد.
بسیاری از رفتارهای مسالهدار و مخرب در اثر تلاش نادرست و نامناسب برای ارضای این نیاز به وجود میآیند.
9- نیاز به داشتن حس امنیت
ما نیاز داریم که حس کنیم محیطمان امن و قابل پیشبینی است. امنیت اقتصادی، سلامت جسمی و ارضاء نیازهای اساسی دیگر، همگی در برطرف کردن این نیاز مشارکت دارند.
شایان ذکر است که در مورد این نیاز نیز همچون سایر نیازها نباید وسواس بیش از حد نشان داد و باید حدّ تعادل را رعایت کرد.
یک زندگی، نیازهای بسیار
ممکن است به نظر آید که اگر بخواهیم تمام این نیازها را برآورده سازیم، زندگی بسیار پرمشغله و غیرقابل
تحملی خواهیم داشت. امّا در واقع این طور نیست. یک فعالیت ممکن است بسیاری از نیازها را پوشش دهد. برای مثال، کار در امور خیریه میتواند نیازهای 1، 2، 3، 4 و 5 را ارضاء کند و در ارضای نیازهای 6 و 7 نیز مشارکت داشته باشد. قدم زدن با یک دوست در زمان فراغت، میتواند نیازهای 1، 2، 3، 4، 5 و 6 را برطرف سازد. به طور کلّی، پژوهشهای جدید نشان میدهند که هر چه زندگی پیچیدهتر باشد، سالمتر خواهد بود. در این صورت، چنانچه در یک ناحیه از زندگی با شکست روبرو شویم، نیازهای اساسی ما، حداقل در سایر بخشها که سالم ماندهاند، برآورده خواهند شد.
پیام نهایی
اگر پیشرفت شما در زندگی با مشکلات مواجه شده است، پیش از آن که ماشینتان را نزد مکانیک ببرید تا موتورش را تعمیر کند، ابتدا بررسی کنید بنزین دارید و باتری آن درست کار میکند یا نه.