سیستم های مدیریت کیفیت

جمله های زیبا، دلنوشته های دلنشین، اشعار ماندگار، پاراگراف های تاثیرگذار و بی‌نظیر از یک کتاب یا مقاله. همه این‌ها می‌تواند بهانه ای برای هایلایت کردن آنها در کتاب، مجله و یا ذهنتان باشد.

سعی کرده ایم در مجموعه مطالب "هایلایت" مجموعه ای گزیده و دلنشین از این مطالب را در اختیار شما قرار بدهیم.

شما نیز هایلایت های خود را برای ما از طریق نظرات ارسال کنید.

*****
"لعنتی روزا فقط میگذرن..تموم نمیشن."

راننده تاکسی - مارتین اسکورسیزی

"بدون حکومت می توان زندگی کرد
امـا
بــدون کتــاب هــرگـــــز."

آبــراهــام لیـنکلن

"این جا که ماییم هر لبخندی خنجری ست و هر که با تو همخون تر به خون ات تشنه تر"

مکبث - ویلیام شکسپیر - ترجمه ی داریوش آشوری - صفحه ی 51

"من راه تو را بسته ، تو راه مرا بسته
امیّد ِ رهایی نیست ، وقتی همه دیواریم"

حسین منزوی

در حسرت ِ زندگی ِ دیگران : برای این است که از بیرون که نگاه می کنی زندگی ِ دیگران یک کل است که وحدت دارد اما زندگی خودمان ، که از درون نگاهش می کنیم ، همه اش تکه تکه و پاره پاره به نظر می آید. هنوز هم در پی ِ سراب ِ وحدت می دویم.

یادداشت ها - آلبر کامو - جلد دوم - ترجمه خشایار دیهیمی - صفحه 35

"انسان برای آن ایمان دارد که ایمان دارد. انسان برای آن دوست دارد که دوست دارد : از این بیشتر دلیلی لازم نیست ! ..."

 ژان کریستف - رومن رولان - ترجمه به آذین - جلد دوم - صفحه 192

"من آرزوی بودن همه‌چیز را می‌کنم جز آرزوی انسان بودن را."

نیما یوشیج - حرف های همسایه

"لعنت به شما،

که جز عشق ِ جنون‌آسا 
همه چیز ِ این جهان ِ شما 
جنون‌آساست!"

احمد شاملو

"زندگی همان معنایی را دارد که ما خود به زندگیمان میدهیم. "

میدانم که هیچ نمیدانم - کارل پـوپـر - صفحه 103

"چگونه پیدایت کنم ؟
وقتی به یاد نمی آورم
چگونه گُمت کرده ام"

گروس عبدالملکیان

"چه سخت و چه تلخ است کابوس های شبانه ، کابوس های بیداری در خانه ای که دیگر احساس می کنی خانه ی تو نیست ، در جایی که دیوارهایش به تو می گویند این جا دیگر جای تو نیست."

سلوک - محمود دولت آبادی - صفحه 101 

"رفتنت آنقدرها که فکر می کنی

فاجعه نیست!
من مثل بیدهای مجنون
ایستاده می میرم!"

 نزار قبانی

"از دو چيز می ترسم، يکی از خوابيدن و ديگری از بيدار شدن."

غلامحسین ساعدی

"از چه دلتنگ شدی؟
دلخوشی ها كم نيست..."

سهراب سپهری

"ما فقط می توانیم حسّی را زیر پایمان لگد کنیم ، ولی نمی توانیم آن را اصلاً نداشته باشیم ."

گزیده ای از نامه های فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان