مشاوره،اجراء و نظارت -----ISSR,SSQR,ISO9001,IATF16949
آرشیو شعر جهان
تاریخ : شنبه 31 شهريور 1397
نویسنده : RmZiRn

پرونده بسته شد
و قایق عشق
به صخره ی زندگی روزمره شکست.
با زندگی بی حساب شدم.

بی جهت
دردها را دوره نکنید
و یا آزارها را.
شاد باشید

این شعر آخرن سروده‌ی مایاکوفسکی قبل از خودکشی‌اش است که بر روی تکه کاغذی کنار جسدش پیدا کردند.
اکولالیا | #ولادیمیر_مایاکوفسکی
ترجمه از #منصور_خلج و #ستاره_صالحی
درام نویسان جهان، جلد دوم

عاشقان به طعنه
روز جمعه را صدا می‌کنند
صدای عاشقان را می‌شنوم
در انتهای کوچه‌ی بن‌بست
به عاشقان می‌رسم
مهمانان در هنگام خداحافظی
می گویند : عاشقان در یک غروب آدینه
به خواب رفتند
هنوز کسی آن ها را
بیدار نکرده است
چهره‌ام را در آینه دفن می‌کنم
امروز جمعه است

اکولالیا | #احمدرضا_احمدی

خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی جانسوز
هر طرف می سوزد این آتش
پرده ها و فرشها را ، تارشان با پود
من به هر سو می دوم گریان
در لهیب آتش پر دود
وز میان خنده هایم تلخ
و خروش گریه ام ناشاد
از دورن خسته ی سوزان
می کنم فریاد ، ای فریاد ! ی فریاد
خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی بی رحم
همچنان می سوزد این آتش
نقشهایی را که من بستم به خون دل
بر سر و چشم در و دیوار
در شب رسوای بی ساحل
وای بر من ، سوزد و سوزد
غنچه هایی را که پروردم به دشواری
در دهان گود گلدانها
روزهای سخت بیماری
از فراز بامهاشان ، شاد
دشمنانم موذیانه خنده های فتحشان بر لب
بر من آتش به جان ناظر
در پناه این مشبک شب
من به هر سو می دوم
گریان ازین بیداد
می کنم فریاد ، ای فریاد ! ای فریاد
وای بر من، همچنان می‌سوزد این آتش
آنچه دارم یادگار و دفتر و دیوان
و آنچه دارد منظر و ایوان
من به دستان پر از تاول
این طرف را می کنم خاموش
وز لهیب آن روم از هوش
ز آندگر سو شعله برخیزد، به گردش دود
تا سحرگاهان، که می داند که بود من شود نابود
خفته اند این مهربان همسایگانم شاد در بستر
صبح از من مانده بر جا مشت خاکستر
وای، آیا هیچ سر بر می‌کنند از خواب
مهربان همسایگانم از پی امداد ؟
سوزدم این آتش بیدادگر بنیاد
می‌کنم فریاد ، ای فریاد ! ای فریاد

اکولالیا | #مهدی_اخوان_ثالث

فرصتی برای نفرت نبود
چراکه مرگ مرا باز می داشت از آن
و زندگی چندان فراخ نبود
که پایان دهم به نفرت خویش.

برای عشق ورزیدن نیز فرصتی نبود
اما از آن جا که کوششی می بایست
پنداشتم ،اندک رنجی از عشق
مرا کافی ست.

اکولالیا | #امیلی_دیکنسون
ترجمه از #مستانه_پورمقدم
از سایت خانه شاعران جهان

روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت

روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست
روزی که دیگر درهای خانه‌شان را نمی‌بندند
قفل افسانه‌ایست
و قلب
برای زندگی بس است

روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی
روزی که آهنگ هر حرف، زندگی‌ست
تا من به خاطر آخرین شعر، رنج جستجوی قافیه نبرم
روزی که هر حرف ترانه‌ایست
تا کمترین سرود بوسه باشد

روزی که تو بیایی، برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم

و من آنروز را انتظار می‌کشم
حتی روزی
که دیگر
نباشم

اکولالیا | #احمد_شاملو

تشنه‌ام امشب , اگر باز خیال لب تو
خواب نفرستد و از راه سرابم نبرد
کاش از عمر شبی تا به سحر چون مهتاب
شبنم زلف ترا نوشم و خوابم نبرد

روح من در گرو زمزمه‌ای شیرینست
من دگر نیستم , ای خواب برو , حلقه مزن
این سکوتی که تو را می‌طلبد نیست عمیق
وه که غافل شده‌ای از دل غوغائی من

می‌رسد نغمه‌ای از دور بگوشم , ای خواب
مکن این نغمه جادو را خاموش , مکن
زلف , چون دوش رها تا بسر دوش مکن
ای مه امروز پریشانترم از دوش مکن

در هیاهوی شب غمزده با اخترکان
سیل از راه دراز آمده را همهمه‌ایست
برو ای خواب , برو عیش مرا تیره مکن
خاطرم دستخوش زیر و بم زمزمه‌ایست

چشم بر دامن البرز سیه دوخته‌ام
روح من منتظر آمدن مرغ شب ست
عشق در پنجه غم قلب مرا می‌فشرد
با تو ای خواب , نبرد من و دل زین سبب ست

مرغ شب آمد و در لانه تاریک خزید
نغمه اش را بدلم هدیه کند بال نسیم
آه ، بگذار که داغ دل من تازه شود
روح را نغمه همدرد فتوحی‌ست عظیم

اکولالیا | #مهدی_اخوان_ثالث

 

قلب! ما او را فراموش می کنیم
تو و من، امشب!
تو باید حرارتش را فراموش کنی
و من روشنایی اش را
وقتی فراموشش کردی
لطفا به من بگو
عجله کن
اگر تاخیر کنی
ممکن است باز هم به یادش بیاورم

اکولالیا | #امیلی_دیکنسون
ترجمه از #بهنود_فرازمند
از سایت خانه شاعران جهان

محمّد !
دروغ گفتند که خوشبختی
فروخته نمی‌شود
روزنامه‌ها نوشتند:
دیشب آسمان قورباغه بارید
دوست من! خوشبختی‌ات را ربودند
فریبت دادند
عذابت دادند
و تو را
در زنجیر کلمات به صلیب کشیدند
تا به جای تو بگویند: مُردم
که جایی در آسمان به تو بفروشند
آه! گریه شایسته نیست
من خجالت می‌کشم محمّد
قورباغه ها شادی‌مان را به تاراج بردند
و من با وجود درد و رنج
همچنان
در مسیر خورشید حرکت می‌کنم
خنجرها را در شب کاشتند
و سگها
که سقف شب بر آنها آوار شده
سرپیچی می‌کنند
محمّد!
سر می­‌پیچند
مراقب باش
خیانت می‌کنند.

اکولالیا | #عبدالوهاب_بیاتی
مترجمه از #محبوبه_افشاری

اگر در پاییز می آمدی،
تابستان را جارو می کردم
با نیمی خنده، نیمی ضربه،
آنچه زنان خانه‌دار با مگسی می‌کنند.

اگر تا یکسال دیگر می‌دیدمت،
ماهها را بدل به توپ‌هایی می‌کردم،
و در کشوهای جداگانه می‌گذاشتم،
تا زمانشان برسد.

اگر قرن ها تاخیر می‌کردند،
با دست می‌شمردمشان،
و آنقدر از آنها کم می‌کردم،
که انگشتانم به جزیره ون دیمنس* بیفتد.

و اگر این زندگی به پایان می‌رسید،
که از من و تو می‌رسد،
مثل پوسته درخت به جایی پرتابش می‌کردم
و جاودانگی را مزه می‌کردم.

اما حالا، بی‌خبر از طول
بال نامطمئن زمان،
مرا می‌گزد، این جن زنبوری،
که نیش‌اش را برملا نمی‌کند.

*جزیره ون دیمنس یا تاسمانی در جنوب شرقی استرالیا قرار دارد و در اینجا دیکنسون به مفهوم سرزمین عجایب از آن استفاده کرده است.
اکولالیا | #امیلی_دیکنسون
ترجمه از #فرشته_وزیری_نسب
از سایت خانه شاعران جهان

یک دست در جیب چپ
دست دیگر
در جیب راست

این اندوه برای شما نیز آشناست
بخواهید هم نمی‌توانم شرحش دهم
خوب و بد زندگی‌اش می‌کنم

اکولالیا | #تورگوت_اویار

تمدن سقوط می‌کند
قلبی از گل
و چشمانی بی قرار
که در عمق این دو چاه
روز خشک می‌شود
فاحشه ای که قطار او را به جا گذاشته
در شب اروپا

بدون هیچ تن پوشی
زیر رگبار و باران
خواهد مرد
اگر صدایش می زدم
می‌خواستم بگویم :
ای پیرزن
ای جامه دریده
از قطار ماندی !

اکولالیا | #عبدالوهاب_بیاتی
مترجمه از #محبوبه_افشاری

من درد در رگانم
حسرت در استخوانم
چیزی نظیر آتش در جانم پیچید
سر تا سر وجود مرا گویی چیزی بهم فشرد
تا قطره ای به تفتگی خورشید جوشید از دو چشمم
از تلخی تمامی دریاها در اشک ناتوانی خود ساغری زدم
آنان به آفتاب شیفته بودند زیرا که آفتاب تنهاترین حقیقتشان بود
احساس واقعیتشان بود
با نور و گرمیش مفهوم بی ریای رفاقت بود
با تابناکی اش مفهوم بی فریب صداقت بود
ای کاش می توانستند از آفتاب یاد بگیرند
که بی دریغ باشند در دردها و شادیهاشان حتی با نان خشکشان
و کاردهایشان را جز از برای قسمت کردن بیرون نیاورند

افسوس آفتاب مفهوم بی دریغ عدالت بود آنان به ابر شیفته بودند
و اکنون با آفتاب گونه ای آنان را اینگونه دل فریفته بودند

ای کاش می توانستم خون رگان خود را من قطره قطره قطره بگریم تا باورم کنند
ای کاش می توانستم یک لحظه می توانستم ای کاش
بر شانه های خود بنشانم این خلق بی شمار را
گرد حباب خاک بگردانم
تا با دو چشم خویش ببینند که خورشیدشان کجاست و باورم کنند
ای کاش می توانستم

اکولالیا | #احمد_شاملو



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
موضوعات مرتبط: ادبی , , ,
مطالب مرتبط با این پست
» به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
» ﺩﻟﺨﻮﺷﻢ ﺑﺎ ﻏﺰﻟﯽ ﺗﺎﺯﻩ ﻫﻤﯿﻨﻢ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ
» صد و چند نکته فرهنگ شهروندی به زبان خیلی خیلی ساده
» چیزی به اندازه استحکام شخصیت مقدس نیست
» ضرب المثل ایرانی
» من وتو
» عکس نوشته های عاشقانه و احساسی
» بیایید با فرهنگ شویم ! قسمت دهم
» داستان کوتاه/ زنجیر عشق
» داستان کوتاه / مولانا و شمس
» "حکایت یک ویرگول" از احمد شاملو
» داستان‌ کوتاه / هاچیکو ماجرای سگ دوست‌داشتنی
» قدرت باور ها
» گزیده ای از جملات زیبا و ماندگار از بزرگان-1
» گزیده ای از جملات زیبا و ماندگار از بزرگان-2
» گزیده ای از جملات زیبا و ماندگار از بزرگان-3
» خواندنی
» به کسی جسارت نکن...
» پیامک های مناسب برای تبریک "عید سعید فطر"
» کیلاً بغیر ثمنٍ لو کان له وعاء
» حراج گنج
» نیایش
» مرحوم حسین پناهی
» دلنوشته اي براي امام زمان (11)
» آخرین دانلود های کتاب p30download
» آخرین دانلود های صوت p30download
» پیام عاشقانه محبت آمیز تابستان ۹۳
» جملات الهام بخش و زیبا برای زندگی (20)
» حدیث روز/ پانزده نشانه آخر زمان در کلام رسول خدا(ص)
» دلنوشته ها
» دلنوشته های مهدوی001
» دلنوشته های مهدوی002
» آثار جمعی از هنرمندان
» مجموعه عکس های عاشقانه دوست داشتن 2014
» با شگفتی های وضو آشنا شوید + دانلود نرم افزار
» آثار و فواید "بسم الله الرحمن الرحیم" در تمامی امور + دانلود نرم افزار
» شاهنامه فردوسی را به تلفن هوشمند خود بیاورید + دانلود
» ذکر بسم الله النور
» سخنان زیبا فرانتس كافكا, جملات قصار
» دانلود کتاب ضرب الامثال و کنایات – بیش از شش هزار ضرب المثل
» زندگی زیباست ...
» بیایید با فرهنگ شویم ! قسمت یازدهم
» Thoughts for the day
» SMS Haye Delneshin (16)
» حواسمان به گوش هایمان باشد!
» چه خاصیت هایی دارد این باران ...
» Interesting National Geographic Story
» به زن نمی شه جمله ای گفت که وسطش کاما (،) باشه.
» آفت فراموش کردن
» به اميد روزي که تمامی انسان ها قلب هایشان به یکدیگر نزدیک شود

آخرین مطالب

/
بسم الله الرحمن الرحیم، وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ ♥♥♥♥♥ اللّهـُمَّ صَـلِّ عَلے مُحَـمَّد ﷺ وَ آلِـ مُحَـمَّد ﷺ وَ عَجِّـلْ فـَرَجَـهُم ♥♥♥♥♥ به نام خدایی که ماهی کوچک قرمز را محتاج دریای بی کران آبی کرد... ♥♥♥♥♥ رَّبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّي مِن لَّدُنكَ سُلْطَانًا نَّصِيرًا (80/اسراء) پروردگارا ! مرا در هر کاری به درستی وارد کن و به درستی خارج ساز واز جانب خود برایم حجتی یاری بخش پدید آور ! ♥♥♥♥♥ اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً و َناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً ♥♥♥♥♥ اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ *(۲۵۵)* لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَیَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ *(۲۵۶)* اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ *(۲۵۷)*..... صدق الله العّلی العّظیم ♥♥♥♥♥ اللَّهُمَّ صَلِّ علی ، علی بْنِ موسي الرِّضَا مرتضي الامام التَّقِيَّ النَّقِيَّ وَ حُجَّتِكَ علی مِنْ فَوْقِ الارض وَ مَنْ تَحْتِ الثري الصِّدِّيقُ الشَّهِيدُ صلاه كَثِيرُهُ تامه زاكيه متواصله متواتره مترادفه كَأَفْضَلِ ماصليت عَلَيَّ أَحَدُ مِنْ اوليائک... پرودگارا، ‌ بر علي بن موسي الرضاي برگزيده ،‌ درود و رحمت فرست . آن پيشواي پارسا و منزه و حجت تو بر هر كه روي زمين و زير خاك است. بر آن صديق شهيد درود و رحمت فراوان فرست، ‌درودي كامل و بالنده و از پي هم و پياپي و پي در پي، ‌همچون برترين و درود و رحمتي كه بر هريك از اوليائت فرستادي. ♥♥♥♥♥ خیالت راحت ! من همان منم ؛ هنوز هم در این شب های بی خواب و بی خاطره، میان این کوچه های تاریک پرسه می زنم اما به هیچ ستاره ی دیگری سلام نخواهم کرد.. ♥♥♥♥♥ سکوتم را نکن باور..... من آن آرامش سنگین پیش از مرگ توفانم..... من آن خرمن ..... من آن انبار باروتم...... که با آواز یک کبریت آتش می شوم یکسر.... ♥♥♥♥♥ 09141050409